A place to express and share my journey with my husband through his healing of stage iv melanoma. Sunday, June 26, 2011. Tuesday, May 17, 2011.

داره می کوبه به شیشه. تموم لحظه های من پراز کابوس و فریاده. برام یادآوریش سخته چه روزایی که من دیدم.

تم إنشاء الموقع في غرة شهر رمضان المبارك من العام 1426 هجري.

با دهانی پر از سیب تا نبض خیس صبح. یک فانوس خیس فقط برای تپش. یک دختر دم بخت مهسا. من در وردپرس رحمت الله عليه. حرفهایم که تمام میشوند می آیم سراغ قلم رنگ و رفته ام و از او میخواهم بجای من حرف بزند. قلم روی کاغذ میرقصد و من خالی میشوم. ولی الان بايد بخوابی! .

ابلهان خود را برتر از دیگران می دانند. از هراس زاده ايم و با خشونت زيسته ايم. از زبان بتها اسطوره وار فرمان ساخته ايم. و بر ذهن رنجور خويش زالو صفت چنگ انداخته ايم. به فرداها اميدي نيست كه امروز فردايي است. در گذرگاه بردگان ايستاده ايم كه تماشا تقدير ماست. عشق هست به خطا نمی رود.